پرش به محتوا

بحث کاربر:Wayiran/بایگانی ۱۳

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
افزودن مبحث
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۱۴ سال پیش توسط Wayiran در مبحث سلامی بهاری
Archive
بایگانی‌ها

این کاربر سعی می‌کند
هـر روز یـک مـقــالـه
به ویکی‌پدیا بیفزاید.
امروز

۲۸ مرداد ۱۴۰۳

عکس هایی برای جنبش سبز

[ویرایش]

سلام.با توجه به خواسته های ویکیپدیا می خواهم که این عکس ها را برای این افراد بارگذاری کنید یا به یکی از دوستان خود بگویید:

  • میرحسین موسوی
  • زهرا رهنورد
  • ناطق نوری
  • هاشمی رفسنجانی
  • محمد خاتمی
  • محمد رضا خاتمی
  • بهزاد نبوی

و عکس هایی از نخست وزیران ایران:

  • رجایی
  • باهنر

متشکرم.--Amir.Hossein.7055 ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۰۶ (UTC)پاسخ


عبدالقادر گیلانی

[ویرایش]

سلام. فکر کنم این را می‌خواستید گسترش دهید و فراموش شده. خواستم یادآوری کرده باشم. با تشکر --تک‌نواز ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۳۴ (UTC)پاسخ

انجام شد. --Wayiran (ب) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)پاسخ

آغاز صفحه جنبش سبز در ۲۲ بهمن

[ویرایش]

سلام محمد جان، چطوری؟ من سعید هستم، اگر مایل باشی صفحه تظاهرات ۲۲ بهمن رو شروع کنیم، البته با راهنمایی شما. خبرها، اتفاقات و بیانیه‌ها شروع شده‌اند. با یاهو (چه مسنجر و چه فلش) اصلا نمی‌شود وارد شد. حتما در اسرع وقت خبرم کن.Free.serpico ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)پاسخ

سلام، ممنون، شما چطور هستید؟ دوست عزیز عجله نکن. یک روز مانده به تظاهرات یا خود روز تظاهرات مقاله را شروع کنیم بهتر است. باید صبر کرد تا منابع جمع شوند، در آن صورت ایجاد مقاله بهینه‌تر خواهد بود. و با یک جستجوی ساده در چند سایت خبری با کلیدواژهٔ «بهمن» یا «۲۲ بهمن» یا «22 بهمن» می‌توان به سادگی به همهٔ منابع دست پیدا کرد. اما اگر اکنون مقاله را شروع کنیم، باید چند روز دیگر هم دوباره این کار را برای به‌روز کردن اطلاعات مقاله انجام دهیم و بررسی و سنجش موضوعات برای عدم درج موضوعات تکراری بازده کار را پایین می‌آورد. بگذار یک یا دو روز قبل از تظاهرات و یا حتی خود روز تظاهرات به یک‌باره مقاله را کامل می‌کنیم. مشکلی نیست. ;) --Wayiran (ب) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)پاسخ

مقالهClient

[ویرایش]

این صفحه را امروز دیدم گفتم شاید بخواهید تغییراتی در آن بدهید.--Mr.zero ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۴۹ (UTC)پاسخ

چشم. با سپاس از یادآوری. حتماً طی یکی دو روز آینده آن را کامل خواهم کرد. --Wayiran (ب) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)پاسخ

مسنجر

[ویرایش]

درود. از دیروز هرچه میکنم نمیتوانم مسنجر را باز کنم. راهی بلد نیستید؟--آرش:( ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۲ (UTC)پاسخ

نه دوست گرامی. من ایران نیستم و از این دست ترفندها آگاهی ندارم. :( امیدوارم آن مشکلی که خود را در آن مقصر می‌دانید نیز هرچه زودتر حل شود. به خدا توکل کنید. --Wayiran (ب) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۱۰ (UTC)پاسخ

سلام محمد جان یاهو مسنجر پرید! من رفتم تظاهرات! D:Free.serpico ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۰۵ (UTC)پاسخ

حق یارت رفیق. الان داشتم این آهنگ رو گوش می‌دادم به یاد شما بودم... --Wayiran (ب) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۱۰ (UTC)پاسخ

ویکی‌پدیا:ویکی‌پروژه نگاره‌افزایی

[ویرایش]

درود . بنده تمایل دارم عضو این ویکی پروژه شوم . آیا این پروژه هنوز فعاله ؟؟ Muhammad ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۲۶ (UTC)پاسخ

سلام، هرچند که فعالیتی در آن نمی‌کنم، اما پروژه همچنان فعال است! از عضویت شما استقبال می‌شود. تنها در بخش همکاران با افزودن امضای خود، در پروژه عضو شوید. --Wayiran (ب) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۵۷ (UTC)پاسخ

آزارافزار یا بدافزار

[ویرایش]

بلاخره کدامیک صحیح تر است ؟من با توجه به مقاله malware که دوستان آزارافزار را معادل آن به کار برده بودن همین معنی را در مقاله های متعدد استفاده کردم نیاز به اصلاح آنها هست یا نه؟--Mr.zero ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)پاسخ

بله دوست عزیز. لطفاً همه را اصلاح کنید. اگر نکردید بگویید من بکنم. این آزار افزار اصلاً کاربردی ندارد. این عدم یکدستی‌ها خیلی بد است. ممنون می‌شوم اگر اصلاح کنید. «بدافزار» صحیح است و مصوب فرهنگستان زبان هم می‌باشد و هم در گوگل نتایجی چندین برابر بیش‌تر از آن عبارت دیگر می‌دهد. --Wayiran (ب) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۵۰ (UTC)پاسخ
ممنون از نظر شما.خودم انجامش می دهم--Mr.zero ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)پاسخ

اسب تروا

[ویرایش]

سلام. خوبید شما؟ اول اینکه می‌خواستم تشکر کنم از بابت زحماتی که در زمینه مقالات جنبش سبز و ویکیپدیا می‌کشید. بعد هم حتما در جریان این استراتژی اسب تروا و بحث‌های پیرامونش هستید. می‌خواستم ببینم نظرتون درباره نوشتن یک مقاله خوب و پرمایه در این باره چیه؟ به نظرم با توجه به فیلترینگ گسترده، یک مقاله خوب و روشنگرانه با انعکاس همه دیدگاه‌ها در ویکیپدیا، میتونه کمک خوبی به یاران جنبش باشه. راستی اسب تروآ (اساطیر) هم موجود بود. تقاضای ادغام دادم در وپ:تام.--بهتیس ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)پاسخ

دربارهٔ اینکه در رابطه با ارتباط اسب تروآ و جنبش سبز مقاله ایجاد کنیم، فکر نمی‌کنم لازم باشد. چون از طرفی این دیدگاه که طرح اسب تروآ باعث عدم برآورده شدن انتظارها شد، دیدگاهی عوامانه و توجیه‌گر، و پوششی برای ضعف‌ها و ایرادهای دیگر است و از طرف دیگر شاید در منابع معتبر آنقدر سرشناس نباشد. به نظرم این ایده در اصل خود پیشنهادی بسیار خوب بوده، اما الان به چیزی تبدیل شده که همه همهٔ تقصیرها را گردن آن بیندازند! اینطور نگاه به موضوعات درست نیست. اما به‌طور کلی ثبت چنین موضوعی از نگاه تاریخی به جنبش سبز شاید جالب باشد. اگر این موضوع را در منابع معتبر سرشناس یافتید اقدام کنید، من هم همراهی خواهم کرد. --Wayiran (ب) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۵۷ (UTC)پاسخ

درباره این ایده و عواقبش حرف برای گفتن زیاد است و من هم زیاد درباره اش می‌دانم، ولی خوب شاید مطرح کردنش در اینجا صحیح نباشد. کاش طراحان آن به جای ایده آل گرایی کمی منطقی فکر می‌کردند. به نظر من بیشتر طراحان این ایده نگران این هستند که با افزایش خشونت و وقوع انقلاب دوباره نخبه کشی از سر گرفته شود و خودشان هم از زیر تیغ بگذرند. در حالی که واقعیت این است که حاکمانی که ما با زندگی در ایران خوب می‌شناسیمشان، اولا کسانی نیستند که با منطق عمل کنند و منطقی و بدون خشونت و با ۴ تا شعار حکومت واگذار کنند. ثانیا شرایط امروز ملت و حکومت با آن جاهایی که مبارزه بدون خشونت کردند از لحاظ فرهنگی بسیار متفاوت است. حتی با دوره گاندی و تکنولوژی آن زمان برای سرکوب بسیار تفاوت داریم. ثالثا شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی (کرک و شیشه) در ایران چنان بحرانی است که اگر به جای یک سال، ۱۰ سال دیگر این حکومت تغییر کند، عملا جز ویرانه‌ای چون زیمبابوه برای کشور نخواهد ماند و شاید دیگر نه جوان سالمی باشد و نه منابعی برای بازسازی کشور. رابعا ادامه این روند ککی از حکومتی با این درجه پررویی و دروغگویی با رسانه‌های در اختیارش نمی‌گزاند؛ این حکومت بیدی نیست که با بادهای نرم و فرهنگی سرنگون شود، تنها طوفانی سهمگین شاید بتواند سرنگونش کند. قصد من ترویج خشونت نیست، ولی حقیقت این است که حکومتی که با خشونت بر سر کار آمده، با خشونت و خون حیات یافته و رشد کرده، بسیار بعید است که با عدم خشونت بمیرد یا تغییر کند. خامسا درصد بسیاری از طرفداران حکومت و بازوهای سرکوبش، لمپن‌هایی هستند عضو حزب باد که تنها با جهت وزش و شدت طوفان تغییر جهت می‌دهند و مسلما نسیم‌های نرم آنها را از جایشان تکان نخواهد داد. نمونه اش را به وضوح در مواضع رفسنجانی طی این ۸ ماه دیدیم. سادسا اینکه اگر همچون ابراهیم نبوی فکر کنیم ما هم چون مردمان رومانی می‌توانیم برویم داخل سخنرانی چائوشسکو و ناگهان به سخنرانی و کاخش حمله کنیم از اساس اشتباه است. به نظر من نبوی که این ایده را داده اصلا تاریخ انقلاب رومانی را نخوانده و نمی‌دانسته که مردم رومانی قبل از آن روز تاریخی بالغ بر هزار کشته طی درگیری‌های خیابانی پیشین داده بودند و همین خون‌ها بسیاری از ارتشیان وفادار به نیکولای را سست کرده بود. سابعا و مهمتر از همه اینکه آنها که نگران نخبه کشی اصلا به این فکر نمی‌کنند که در حال حاضر از راس حکومت تا لایه‌های دهم مدیریتی کشور عملا نخبه‌ای وجود ندارد که حذف یا اعدامشان ضربه‌ای چون حذف نخبه‌های ۵۷ به کشور وارد کند. متاسفانه این موارد که همگی دم دستی هستند و مطمئنا سواد من در حد ریشه یابی اساسی آنها نیست، بسیار ساده از دید کسانی که دچار خودرهبرپنداری و تئوری پردازی‌های اینچنینی برای جنبش سبز هستند پنهان مانده‌است. این روند در بهترین حالت جنبش را به گرداب فرسایش چون واقعه ۱۸ تیر می‌اندازد و در بدترین حالت توهمات حاکمان را بیشتر کرده و با مغرور کردنشان آنها را به ایراد فشار بیشتر و ایجاد خفقان خفن تر از پیش رهنمون می‌سازد. از همین رو به نظر من وظیفه هر ویکیپدیانویس میهن پرستی است که در این شرایط بحرانی، وظیفه اش را در جهت اطلاع رسانی از این تنها رسانه فیلتر نشده، به نحو احسن انجام دهد.--بهتیس ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۰۲ (UTC)پاسخ
افسوس که ویکی‌پدیا فروم نیست تا بتوانم به تفصیل شرح دهم. با جملهٔ آخر شما موافقم که باید در جهت آگاه‌سازی مردم با هر وسیلهٔ ممکن گام برداشت. ما هم به واسطهٔ تجربهٔ چندین ساله در ویکی‌نویسی همچنان‌که از سال‌های پیش برای آگاه‌شدن خود و هم‌میهنانمان کوشیدیم، می‌توانیم همچنان در همین جهت حرکت کنیم. اما در خصوص خشونتی که گفتید، کاملاً با شما مخالف هستم. حاکمیت با به‌کارگیری خشونت بود که هر روز مشروعیتش را بیش از پیش از دست داد، به قول میرحسین سنگرهایشان هر روز در پیش وجدان‌های مردم یکی پس از دیگری سقوط کرد. و در مقابل، همین خشونت در تایید دروغ بود که هر روز بر حقانیت ما می‌افزود. خشونت چاره‌ساز نیست. چرا از تاریخ درس نگیریم؟ به مجاهدین خلق نگاه کنید. عاقبت خشونت بهتر از این نیست. خشونت باعث ریزش در میان صفوف مردمی ما خواهد شد. بالاخره فرقی هست میان ما و آن‌ها. درکتان می‌کنم با خود به‌دنبال راهی برای تغییر هستید و از انتظار خسته‌اید. اما خشونت چاره‌ساز نیست. سلاح ما قلم ماست. ما باید آگاه‌سازی کنیم. باید تا آنجا پیش رویم که به جای اکثریت بودن، اکثریت قاطع شویم و آن‌وقت است که از مشروعیتی انکارناپذیر برخوردار خواهیم شد. به قول میرحسین: «ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی می‌رسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابل‌مقاومت برخوردار خواهد شد.» (بیانیهٔ شمارهٔ ۱۱) دوست عزیز ما می‌خواهیم راه سبز را «زندگی» کنیم، نه اینکه «مبارزه» کنیم. گفتم، سلاح ما قلم ماست. باید بنویسیم و بنویسیم و بنویسیم. باید بحث کنیم. اول باید خود را آگاه سازیم و بعد در جمع‌های کوچک و بزرگ به بحث بنشینیم. ویکی‌پدیا بستر مناسبیست. نگران نباش، دیر یا زود در نهایت پیروزی با ماست.
--Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۱:۳۹ (UTC)پاسخ
دقیقا به خاطر فروم نبودن عرض کردم که بحث در این مورد شاید در اینجا صحیح نباشد. اما در مورد خشونت همه دوست دارند هرچیزی را با کمترین هزینه بدست آورند، اما فرق است بین ایده آلیسم و منطق گرایی. در ایده آل همه ماست که بدون خشونت و بدون دادن شهید حکومت را تغییر دهیم یا حداقل اصلاحش کنیم، ولی حقیقت این است شاید اگر ندایی که زاییده خشونت بود شهید نمی‌شد، خونی در رگ جنبش نمی‌جهید تا حکومت را به لرزه در آورد. ما می‌توانستیم در جنگ تحمیلی بدون ایجاد خشونت به عراق امتیاز دهیم و وارد جنگ و خشونت نشویم، اما چرا ۸ سال به خشونت روی آوردیم؟ چون صدام با نفهمی اش ما را ناخواسته به فاز خشونت کشاند تا امتیاز و قسمتی از خاکمان را به او ندهیم، دقیقا به همین حالت هم حکومت ج.ا ما را ناخواسته و به خاطر اینکه بیشتر از این زمین و زمانمان را از دست ندهیم دارد به فاز خشونت وارد می‌کند. به هر حال من آرزویم بود که فرهنگی اجتماعی چون اوکراین و گرجستان و... داشتیم و می‌توانستیم بدون خشونت و با کمترین هزینه هرآنچه می‌خواهیم بدست آوریم، اما چه کنیم که خشونت چه از لحاظ مذهبی و چه از لحاظ روانی در وجود ملت ایران نهادینه شده‌است. در حال حاضر نظر من بر این است که به جای نوشتن مقالاتی گزارش گونه درباره تظاهرات‌های جنبش سبز، انرژی مان را به مقالاتی تحلیل پایه چون همین استراتژی تروآ و یا بررسی استراتژی عدم خشونت در جنبش سبز اختصاص دهیم. نظرتان در این باره چیست؟ خوشبختانه بحث و منابع در این باره فراوانند. به نظرتان چه نامی برایشان انتخاب کنیم؟--بهتیس ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)پاسخ
به نظرم علاوه بر مقالات تحلیلی، مقالات نظری و تئوریک را هم باید دریابیم. برای این اسب تروآ، می‌توان «راهبرد اسب تروآ در تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ جنبش سبز» شاید مناسب باشد. اگر نخواستید از راهبرد (استراتژی) استفاده کنید، آن را با ترفند هم می‌توان جایگزین کرد. باز اگر عنوان مناسب‌تری به ذهنتان رسید جایگزین کنید. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)پاسخ
البته این راهبرد مختص آن تظاهرات نیست و به عنوان استراتژی برای کل جنبش ارائه شده‌است. ولی خوب در آن تظاهرات از تئوری خارج و جنبه عملی پیدا کرد. به نظرم شاید بهتر باشد مقاله راهبرد عدم خشونت در جنبش سبز را ارائه کنیم و این اسب رو هم به عنوان بخشی از آن در نظر بگیریم. مثلا عنوان «خشونت در جنبش سبز»، «راهبردهای خشونت در جنبش سبز»، «خشونت و جنبش سبز» یا «تئوری خشونت در جنبش سبز» می‌توانند از عناوین پیشنهادی باشند. آوردن «عدم خشونت» در عنوان مقاله شاید به نوعی بیطرفانه باشد و دیدگاه‌های طرف خاصی را نشان دهد.--بهتیس ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۱۴ (UTC)پاسخ
من هم کاملاً موافقم. خیلی خوب است. از این کاری که قصد شروع آن را داریم، بدون شک آگاهی زیادی هم نصیب خود ما و هم دیگران خواهد شد. شما بیاغازید، ما هم همیاری خواهیم کرد. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)پاسخ

درود بر هر دو یار گرامی. سخن من جنبه سوالی دارد. آیا با توجه به ذات دانشنامه، می‌شود مقالات راهبردی، تحلیلی نوشت؟ آرش:( ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۴۴ (UTC)پاسخ

به نظرم بستگی دارد. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)پاسخ
به چه بستگی دارد؟ آرش:( ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۳۵ (UTC)پاسخ
به سرشناسی، عنوان، و میزان و نوع تحلیلی بودن. در کل مصادیق را بگویید تا بررسی کنیم آیا ارزش دانشنامه‌ای دارند یا خیر. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۴۴ (UTC)پاسخ
چه کسی و با چه ترازویی باید این سرشناسی را به اثباتد؟ آیا با اجماع؟ با رایگیری؟--آرش:( ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)پاسخ
ویکی‌پدیا:سرشناسی را ببینید. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)پاسخ
وی‌ایران عزیز قوانین وپ:سرشناسی، معیاری برای تعیین سرشناسی افراد، سازمانها، باشگاههای ورزشی و... است نه مقالات تحلیلی، راهبردی. اصولا چیزی درون دانشنامه قرار می‌گیرد که موجود باشد، اثبات شده‌باشد، سرشناس باشد و.... نه تحلیل اوضاع سیاسی/اجتماعی که شامل بسیاری حدسیات و بیش‌بینی‌ها و احیانا تئوری‌پردازی(چه از روی علوم جامعه شناسی چه از جهل) است. بنظر بنده این جور مقالات اصولا با ذات دانشنامه جور در نمی‌آید ما در اینجا حتی به پژوهشهای دسته اول نیز اجازه نشر نمی‌دهیم، چه برسد به یک تحلیل راهبردی(حتی اگر درست باشد).--آرش:( ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۳۰ (UTC)پاسخ
تا جایی که من میدانم وپ:سرشناسی برای همهٔ موضوعات است. موضوعی که سرشناس باشد، مثلاً «ترور هاشمی رفسنجانی در سال فلان» هرچند عنوان تشریحی دارد اما چون موضوع سرشناس است و در منابع به آن پرداخته شده مشمول سرشناسی میباشد. تحلیل‌ها هم اگر دست اول نباشند، با دست بازتر میتوان از آن‌ها استفاده کرد. اما گفتم مقالات تحلیلی به معنای مقالات تحلیلی روزنامه‌ای نیست. بلکه باید ارزش دانشنامه‌ای موضوع مربوطه را بررسی کرد و همینطور میزان و نوع تحلیلی بودن و عنوان و سرشناسی موضوع را هم در نظر گرفت و سپس مقاله را ایجاد کرد. --Wayiran (ب) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۵۵ (UTC)پاسخ
سرشناسی در ویکیپدیا صرفا به معنی مشهور بودن نیست، بلکه به معنی درخور توجه بودن و مقبولیت عام داشتن است. هر تاکتیک، تحلیل و تئوری که منابع گوناگون و معتبر از آن سخن گفته باشند سرشناس است. به عنوان مثال: نقد قرآن.--بهتیس ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۵۸ (UTC)پاسخ

کمی عجیب می‌شود ولی اگر در پی ایجاد این نوشتار هستید سعی کنیم بدون ایراد باشد. چون به گمانم حساسیت برانگیز شود.جدا از اینها ۲۲ بهمن برای اولین بار در این ۸ ماهه به تهران رفتم و در فلکه صادقیه بودم. جمعی بودیم حداکثر ۱۰ هزار نفر و خیلی سریع سرکوب و پراکنده شدیم. ما چند نفر حتی برای فرار از دستگیری به خانه‌ای در آنجا پناه بردیم. حالا نمی‌دانم مقصر این پیشنهاد تروا بود یا نه؟ این که این طرح اسب تروا باعث عدم موفقیت بود را می‌توان در خود مقاله ۲۲ بهمن جای داد. به نظرتان همین کافی نیست؟ ولی در مورد خشونت و یا عدم خشونت در جنبش سبز جای برای نوشتن دارد. --جویباری ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۴ (UTC)پاسخ

ترجمه

[ویرایش]
درود.محمد جان در مورد ترجمه من developed را گسترش یافته ترجمه کردم تا فارسی باشد توسعه واژه عربیش است.وقتی فارسیش را داریم چرا عربیش را استفاده کنیم؟توسعه از وسعت و وسیع می‏آید و گسترش هم از گستره و گسترده در واقع این فارسی همان است.موافق نیستی؟ولی واژه با الهام از بهتر است من دیشب خواب آلود بودم به فکرم نرسید:).--   iroony    ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۴۷ (UTC)پاسخ
درود بر ایرونی گرامی. درست است کاملاً با شما موافقم که گسترش، برابری دقیق برای توسعه است، اما در موضوعات مرتبط با اینترنت از توسعه بیش‌تر استفاده می‌شود: مثل توسعهٔ وب و توسعه‌دهنده و ... یعنی در این حیطه چیزی که من دیده‌ام همواره استفاده از «توسعه» بوده است. با این همه هر طور که صلاح دیدید اصلاحش کنید. به قول شما حال که ما برابری به خوبی «گسترش» را داریم، حیف است از «توسعه» استفاده شود. --Wayiran (ب) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)پاسخ
حرفتان درست است من هم در ابتدا خواستم توسعه ترجمه کنم چون متداولتر است اما گفتم بالاخره وقتی از گسترش استفاده شود این واژه نیز متداول خواهد شد.پس با اجازه شما به همان گسترش ترجمه کنیم.--   iroony    ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۰۷ (UTC)پاسخ

عبدالکریم سروش

[ویرایش]

درود. از همکاری صمیمانه شما بسیار متشکرم. Free.serpico ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۱۹ (UTC)پاسخ

حذف رده بر اساس شیوه درست دستور خط

[ویرایش]

مقاله رده:امامان جمعه بر پایهٔ کشور که شما اخیرا ایجاد نموده‌اید طبق معیارهای حذف سریع برچسب حذف سریع خورده‌است. دلیل حذف آن «» ذکر شده‌است. زیرا مقالاتی که در ویکی‌پدیا می‌مانند باید حداقل از معیارهای کیفیتی همچون داشتن حداقل اطلاعات، سرشناسی و نقض نکردن حق تکثیر برخوردار باشند.

اگر شما فکر می‌کنید که مقاله اشتباه برچسب حذف سریع خورده‌است می‌توانید الگوی {{دست نگهدار}} به بالای صفحه و زیر الگوی حذف سریع بیافزایید، و دلیلتان را در [[بحث:رده:امامان جمعه بر پایهٔ کشور|بحث صفحه]] بیافزایید. اما اگر با معیارهای حذف سریع مطابقت کند، جلوی حذف مقاله را نمی‌گیرد. برچسب حذف سریع را هم برندارید. با تشکر از مشارکت‌هایتان. Adlerbot ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۵۹ (UTC)پاسخ

پیشوند دکتر و مهندس در مقالات

[ویرایش]

درود. گفتید القابی مثل «دکتر» یا «مهندس» دانشنامه ای نیست. ولی جایی خواندم که اگر شخص با آن پیشوند معروفیت داشته باشد (همانند دکتر سروش) می‌توان از آن استفاده کرد و به آن دلیل ذکر شد. در هر حال پوزش می‌طلبم و از راهنمایی شما ممنونم. Free.serpico ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۲۱ (UTC)پاسخ

Request

[ویرایش]

Dear Wayiran,

Could you please find some people who might be able to shed some light on the image being discussed here? Without help from Persian Wikipedia it is likely that the image gets deleted. Incidentally, I have already asked Mardetanha to contribute to the discussion, but so far his response has not been forthcoming.

With kind regards,

--BF ‏۴ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)پاسخ

بهنام‌فرید گرامی، پاسخی را همانجا نوشتم. اما در کل اگر هم پاک کردند، بهتر، آن را در انبار آپلود می‌کنیم که از همهٔ ویکی‌ها هم قابل دسترسی باشد. --Wayiran (ب) ‏۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)پاسخ
«وی ایران» گرامی، با تشکر از لطف شما. البته تصویر دیگری از ابراهیم پورداوود وجود دارد که خودم قبلاٌ در ویکی پدیای انگلیسی بارگذاری نموده بودم (تصویر زیر

http://en.wikipedia.org/wiki/پرونده:Ebrahim-Poordavood.jpg

) ولی در حقیقت برای این مرد بزرگوار احتیاج به تصویر بهتری داریم، تا تصویر بالا. تصویر بالا خود نتیجۀ دقایق زیادی کار "رتوشگری" است (به توسط خود اینجانب)! آیا امکان این وجود دارد که با «نیابهزاد» تماس حاصل نمائیم؟ چون اینجانب دارای یک ایمیل فارسی نیستم، و تماس از خارج از ایران شاید برای ایشان ایجاد یک دردسر جنبی بشود، می توانم از شما خواهش نمایم تا بصورتی با «نیابهزاد» تماس حاصل بفرمائید و اشکال کنونی را با ایشان در میان بگذارید؟ با تشکر و تقدیم احترامات قلبی، --BF ‏۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۰۲ (UTC)پاسخ

NGO

[ویرایش]

سلام. در ویکی فارسی عنوان سازمان غیر دولتی برای NGO در نظر گرفته شده است ولیکن در متن مقاله هم تاکید شده منظور از دولت حکومت است نه به طور خاص هیات دولت. بنابراین سازمان هایی که زیر نظر رهبری اداره می شوند مانند صدا و سیما و کمیته امداد و آستان قدس و بنیاد مستضعفان و ... و همچنین مجلس شورای اسلامی به هیچوجه در تعریف NGO نمی گنجند. اساسا وجود رده سازمان‌های حکومتی غیردولتی دارای تضاد است. در ویکی های دیگر هم هرگز نهاد هایی مانند پارلمان و یا سازمان هایی مشابه اینها را NGO حساب نکرده اند.پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۵۵ (UTC)پاسخ

ادامه: در ادامه متوجه شدم که مصوب رسمی فرهنگستان برای NGO سازمان مردم نهاد است. بنابراین هم مساله واضح تر می شود و هم نام رده ها نیاز به تغییر دارند.پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۱۶ (UTC)پاسخ

در همین رابطه اینجا را هم ببینید. با توجه به اینکه برابر صحیح NGO سازمان مردم‌نهاد است، به نظر من دلیلی برای تغییر نام رده‌ها وجود ندارد. در رابطه با مجلس شورای اسلامی هم با شما همداستانم، نباید آن را در رده‌بندی سازمان‌های ایران آورد چون طبق تعریف مانی در همان لینک، سازمان شناخته نمی‌شود. به طور کلی به نظر من ساختار رده‌بندی کنونی برای سازمان‌های ایران بهترین است. چون وجود سازمان‌هایی مثل سازمان صداوسیما و ... که «سازمان‌های غیردولتی حکومتی» هستند، انکارناپذیر است. --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)پاسخ

به نظر بنده اگر بخواهیم درست رده بنده کنیم باید سازمان های حکومتی و سازمان های مردم نهاد دو رده اصلی مستقل باشند و بعد سازمان های حکومتی دولتی و غیر دولتی در دل سازمان های حکومتی جدا شوند، نه اینکه سازمان های حکومتی در دل سازمان های غیر دولتی قرار گیرند. پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)پاسخ

پس شما می‌گویید به این ترتیب رده‌بندی کنیم:
  • سازمان‌های حکومتی ایران
    • سازمان‌های حکومتی دولتی ایران
    • سازمان‌های حکومتی غیردولتی ایران
  • سازمان‌های مردم‌نهاد ایران
    • سازمان‌های مردم‌نهاد رسمی ایران
    • سازمان‌های مردم‌نهاد غیررسمی ایران
به نظر من هم این نوع رده‌بندی پیشنهادی شما هم مناسب است، اما ساختار «دولتی»، «غیردولتی» و «حکومتی»، «غیرحکومتی» و ... را ندارد. یعنی منظورم این است که خود «سازمان‌های مردم‌نهاد» وقتی زیرمجموعهٔ «سازمان‌های غیرحکومتی» هستند، و وقتی ما ردهٔ «سازمان‌های حکومتی» را داریم، شاید قرار دادن «سازمان‌های مردم‌نهاد» [و دیگر رده‌ها] تحت «سازمان‌های غیرحکومتی» به نوعی سازمان‌یافته‌تر و منظم‌تر باشد. با این همه رده‌بندی پیشنهادی شما هم مناسب و ساده و تمیز است. نظرتان چیست؟ --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)پاسخ

یک سوال: در مورد سازمان ها، معیار دولتی بودنشان چیست؟ خصوصا در مورد فرهنگستان ها سوال برایم پیش آمده.پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)پاسخ

شاید اینکه بودجه آن‌ها به وسیلهٔ دولت تامین می‌شود و رئیس آن‌ها توسط رئیس دولت منصوب می‌شود. مثلاً رئیس فرهنگستان هنر توسط رئیس جمهور منصوب می‌شود. اما برای نمونه سازمان صداوسیما از همه نظر کاملاً مستقل از دولت است. --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)پاسخ

در مورد فرهنگستان ها به واقع اینطور نیست. اعضای پیوسته فرهنگستان یک نفر را معرفی می کنند و شورای انقلاب فرهنگی او را تایید می کند یعنی تقریبا مستقل اند (بگذریم که احمدی نژاد کار دیگری می کند ولی قانونش این است). ضمنا بودجه را نمی توان ملاک قرار داد چرا که خیلی کشورها دولت بودجه کامل یک NGO را تامین می کند اما چون مدیریت آن غیر دولتی است مشکلی ندارد. من فکر می کنم سازمان های مردم نهاد را می توان راحت از سازمان های غیر مردم نهاد مجزا کرد اما نمی توان به راحتی گفت کدام حکومتی اند کدام دولتی و کدام غیر دولتی و غیر حکومتی اند مثلا صدا و سیما یک سازمان کاملا دولتی به حساب می آید و در قانون اساسی هم آمده که کانال های تلویزیونی در ایران فقط می توانند دولتی باشند ولی وابستگی رسمی به دولت ندارد. من فکر می کنم خیلی سخت باشد سازمان های حکومتی دولتی و غیر دولتی را جدا کنیم و ضمنا این کار فایده ای هم ندارد. فرهنگستان ها نیز اصلا سازمان حکومتی نیستند (تقریبا خودشان مستقل اند) ولی مردم نهاد هم نیستند. من فردا سر فرصت نگاهی به رده های انگلیسی می اندازم و بعد سعی می کنم که با همفکری رده های سازمان ها را نظمی دوباره بدهیم.پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۱ (UTC)پاسخ

خیلی خوب است. اما فقط یک نکته را بگویم، اینکه رئیس فرهنگستان حکم ریاستش توسط رئیس جمهور امضا می‌شود و تا این امضا نباشد، او رئیس فرهنگستان نخواهد بود. گذشته از آن شمار نهادهایی که حکومتی غیردولتی هستند در ایران کم نیست. سازمان‌های شهرداری، بنیاد مستضعفان و .. نمونه‌هایی از آن هستند. --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)پاسخ

یک سوال دیگر: معیار سازمان مردم نهاد رسمی و غیر رسمی چیست؟پوویا ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۲ (UTC)پاسخ

فکر می‌کنم «مجوز قانونی» باشد. --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)پاسخ

دربارهٔ صداوسیما هم درست است که در قانون اساسی در تقسیم‌بندی وضعیت اقتصادی در سه دسته اینگونه آمده است:

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار است.
بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است.

اما من فکر می‌کنم در اینجا دولتی به معنای حکومتی است. استقلال کامل صداوسیما از دولت بر کسی پوشیده نیست. --Wayiran (ب) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)پاسخ

سلام. پیشنهاد من این است که چنین کنیم.

  • سازمان‌های حکومتی ایران
    • سازمان‌های حکومتی زیر نظر دولت
    • سازمان‌های حکومتی زیر نظر رهبری
  • سازمان‌های مردم‌نهاد ایران

به این ترتیب در رده سازمان های حکومتی جدا کردن سازمان ها آسان است و رده بندی هم مفیدتر خواهد بود چون مثلا سازمان های زیر نطر رهبری نمی توانند توسط مجلس نظارت شوند و در اینجا فهرست خواهند شد. در مورد سارزمان های مردم نهاد فکر کنم بهتر است زیر رده ای نداشته باشیم چون اولا تعدادشان کم است و ثانیا آنها که مجوز NGO ندارند هم ثبت رسمی شده اند و کاملا غیر رسمی نیستند.

اما به طور کلی وقتی رده سازمان ها را بررسی کردم دیدم که بی نظمی بسیار دارد. اگر ما سازمان را اینطور تعریف کنیم که "نهادی است که عده ای افراد در کنار هم برای هدفی مشخص کار می کنند" آنوقت تقریبا همه چیر (بانک، مجلس، وزارتخانه، هواپیمایی، بیمارستان و ...) سازمان خواهد بود. اما تقسیم بندی درست تر (که در ویکی انگلیسی هم رعایت شده) این است:

  • نهادهای حاکمیتی مانند وزارتخانه و مجلس و ... زیر رده حکومت هستند.
  • نهادهایی که هدفشان کار تجاری، ارائه خدمات و تولید سود است شرکت یا کمپانی هستند، خواه دولتی باشند خواه خصوصی: مثل بانک، بیمه، پست، هواپیمایی، و....
  • نهادهایی که مانند شرکت هستند ولی هدفشان کار تجاری نیست سازمان اند مانند کمیته امداد، نهضت سواد آموزی، بهزیستی، و سازمان های مردم نهاد.

در بسیاری موارد مقالات نامربوطی در رده سازمان ها قرار گرفته اند که باید اصلاح شوند. پوویا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۰:۵۵ (UTC)پاسخ

در پیوند با تعریف سازمان پس از دو ویژگی که مانی برای آن بایسته دید، (یعنی: داشتن عنوان «سازمان» در ابتدای نامش یا داشتن «سازمان» در شرح یا مقالهٔ آن در ویکی) فکر می‌کنم با بهره از تعریف شما شاید بتوان موارد دیگری را به رده‌های این دسته افزود. یعنی علاوه بر دو مورد مانی، تعریف شما هم به عنوان مورد سوم برای یافتن سازمان‌ها در نظر گرفته شود.
اما در رابطه با تقسیم‌بندی شما از سازمان‌ها فکر نمی‌کنم این تقسیم‌بندی چندان مناسب باشد. چون همهٔ سازمان‌ها زیر نظر دولت یا رهبری نیستند، مثلاً سازمان‌های شهرداری. بهتر است «سازمان‌های حکومتی دولتی ایران» و «سازمان‌های حکومتی غیردولتی ایران» داشته باشیم. اما دربارهٔ «سازمان‌های مردم‌نهاد» هم اینکه ما شماری از سازمان‌های مردم‌نهاد غیررسمی در ایران داریم، انکارناپذیر است و تعداد آن‌ها هم کم نیست. نمونهٔ بارز آن انجمن خیرین مدرسه‌ساز ایران است که هرگز مجوز دریافت نکرده است اما فعالانه فعالیت می‌کند، با این حال نمونه‌های دیگر هم که زمانی مجوز داشته‌اند اما بعدتر مجوز آن‌ها لغو و منحل شدند نیز داریم که همچنان کم‌وبیش فعال هستند، مثل انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران. در خصوص تعداد هم سرشناسان آنان تعدادشان کم نیست، هرچند برای همه‌شان هنوز مقاله نوشته نشده است. به هر حال روی این رسمی و غیررسمی خیلی اصرار ندارم.
در پیوند با این هم که گفتید جایگیری نوشتارها در این رده‌ها نیاز به یک تمیزکاری فراگیر دارند، با شما همداستانم. --Wayiran (ب) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۴۱ (UTC)پاسخ

سلام. در مورد اول اگر سازمان حکومتی زیر نظر دولت و یا رهبری یا شورای شهر نبود (برای این سه رده می سازیم) در رده سازمان های حکومتی و خارج از زیر رده ها قرار گیرد. در مورد انجمن خیرین مدرسه ساز من در مقاله مطلبی ندیدم که دال بر غیر رسمی بودن باشد و انجمن صنفی روزنامه نگاران هم دست کم چندین سال رسمی بوده و بعد منحل شده. پوویا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۱۵ (UTC)پاسخ

من همچنان پیشنهاد نخست شما را می‌پسندم که دو ردهٔ اصلی «سازمان‌های حکومتی» و «سازمان‌های مردم‌نهاد» داشته باشیم و «سازمان‌های حکومتی» خود به دو دستهٔ «سازمان‌های حکومتی دولتی» و «سازمان‌های حکومتی نادولتی» بخش گردد. آخر اینکه ما سه رده برای «سازمان‌های حکومتی زیر نظر دولت»، «سازمان‌های حکومتی زیر نظر رهبر»، «سازمان‌های حکومتی زیر نظر شورای شهر» داشته باشیم و بعد تازه مواردی را هم که زیر نظر این‌ها نیامد در ردهٔ اصلی قرار دهیم، تمیز و مناسب نیست. من رده‌بندی نخست شما را مناسب‌ترین حالت می‌دانم. در خصوص خیرین مدرسه‌ساز هم اینجا را ببینید: «رييس‌جمهور با اشاره به تصميم اتخاذشده براي ثبت حقوقي انجمن خيرين مدرسه‌ساز گفت...». به هر حال من روی این موضوع «مردم‌نهاد رسمی» و «مردم‌نهاد نارسمی» اصراری ندارم، و فکر می‌کنم همانطور که گفتید شمار غیررسمی‌ها آنقدر زیاد نیست که نیاز به رده‌ای جدا داشته باشند. --Wayiran (ب) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)پاسخ

من همچنان مصرم که راهی پیدا کنیم که تمام سازمان های زیر نظر رهبری در یک رده گرد آیند. آیا راهی به نظرتان نمی رسد؟پوویا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)پاسخ

راه حل پیشنهادی من: حکومت در ایران منحصر است به:1-رهبری 2-دولت (قوه مجریه) 3-قوه قضاییه 4-مجلس 5-شوراهای شهر و روستا. اگر برای هر کدام از این پنج تا یک رده سازمان های زیر نظر بسازیم فکر نمی کنم چیزی باقی بماند. پوویا ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۴ (UTC)پاسخ

چطور است نظر دیگر دوستان را هم جویا شویم؟ دربارهٔ اصرار شما بر وجود رده‌ای برای «سازمان‌های زیر نظر رهبری» شاید بتوان این رده را در زیر ردهٔ «سازمان‌های حکومتی غیردولتی» ایجاد کرد، هرچند به نظر من این هم ضرورت ندارد. اما دربارهٔ ایجاد رده‌ای مجزا برای هر یک از این ارکان حکومتی ایران، به نظرم این کار بر پیچیدگی موضوع می‌افزاید و هم برخی رده‌ها خالی یا با یک نوشتار می‌مانند. گذشته از آن علاه بر این‌ها «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و «مجلس خبرگان رهبری» و ... هم وجود دارند. کم‌دردسرترین و تمیزترین حالت پیشنهاد اولیهٔ شماست. اگر دوست دارید می‌توانیم نظر دیگر دوستان را هم جویا شویم. --Wayiran (ب) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)پاسخ

واژه حکومتی دولتی بسیار گنگ است چرا که در اکثر ویکی ها دولتی و حکومتی را به یک معنا گرفته اند. مجمع تشخیص مصلحت زیر نظر رهبری است و اعضایش را او تعیین می کند. مجلس خبرگان رهبری هم هیچ سازمانی وابسته اش نیست. با نظر شما موافقم. چند روزی صبر کنیم تا دیگران نظر دهند.پوویا ‏۱۴ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۱:۲۷ (UTC)پاسخ


«سازمان‌های حکومتی دولتی ایران» وقتی در کنار «سازمان‌های حکومتی غیردولتی ایران» بیاید، به هیچ وجه گنگ نیست. تا ببینیم دوستان چطور فکر می‌کنند. --Wayiran (ب) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)پاسخ

پارتی بازی

[ویرایش]

پارتی بازی و خویشاوندسالاری یکی هستند؟ به نظرم خویشاوندسالاری زیرمجموعه‌ای از پارتی بازی باشد. آراد آزاد ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۵ (UTC)پاسخ

عبدالله شهبازی پژوهشگر برجسته‌ای است. خویشاوندسالاری، برابر واژهٔ بیگانهٔ نپوتیسم است. دربارهٔ «پارتی‌بازی» خیلی نمی‌دانم. اما در کل خویشاوندسالاری صرفاً به معنی هواداری از خویشاوندان نیست، همانطور که نپوتیسم نیز خود برگرفته از نوه است، اما معنایی گسترده‌تر دارد. حال اگر شما اطلاعات تخصصی در این زمینه دارید، می‌توانیم «خویشاوندسالاری» (و نپوتیسم) را از «پارتی‌بازی» جدا کنیم. --Wayiran (ب) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۱۱ (UTC)پاسخ

جلل‌الخالق

[ویرایش]

درود! به پیشواز می‌رودید؟ --کامیار ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۲۷ (UTC)پاسخ

با اجازه صاحب خانه، پیش از فرا رسیدن برنامه، جوسازی‌هایی صورت گرفته که ارزش مقاله شدن را به تنهایی دارد، حتی اگر اتفاقی نیفتد!--کمیلبحث‍
خیر اصلاً اینگونه نیست. تا حادثه‌ای واقع نشود مقاله‌ای نشاید. آن هم با این نام که کاملاً مشخص است مربوط به همان روز است نه جوسازی‌های قبلش! اینجا دانشنامه است نه روزنامه. تازه روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها هم اینچنین نمی‌کنند.--کامیار ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۳۲ (UTC)پاسخ
همواره اندکی پیش از تظاهرات‌ها مقاله‌هایشان را ساخته‌ایم. چون همانطور که کمیل به نوعی گفت، حاشیه‌ها و موضوعاتی که به مقدمات تظاهرات می‌پردازد اگر در این زمان پوشش داده نشود، بعدترش دشوار خواهد بود. اما دربارهٔ عنوان، می‌توان در بخش آغازین مقاله گفت «تظاهراتی است که قرار است در تاریخ فلان برگزار شود و ...» که در گذشته اینگونه عمل می‌شد و سپس به تکمیل بخش‌های دیگر آن پرداخت. اما اگر واقعاً باعث رنجش خاطر شما گشته است، می‌توانم آن را به زیرصفحهٔ کاربری انتقال دهم و صفحهٔ مقاله را حذف سریع کنیم. --Wayiran (ب) ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۳۷ (UTC)پاسخ
روی اعصاب بنده نیست. ولی اینگونه مدل مقاله‌نوشتن در هیچ گوشه دنیا مد نیست. این نوعی بدعت است که به پیشواز اتفاقی خیالی برویم. اگر هم خبرهایی هست در رایانه خود ذخیره فرمایید و اگر در آن روز اتفاقی افتاد که درخور داشتن مقاله بود و بازتاب آنچنانی داشت آنگاه برایش مقاله بسازید. مقاله باید از روی چیزی نوشته شود، تحقیق دانشگاهی نیست که از خودمان ابداع کنیم! آمدیم و هیچ اتفاقی نیافتاد! تازه خبرگزاری‌های خیلی چپی هم هنوز چیز درخوری ننوشته‌اند. بی‌بی‌سی و رادیو زمانه هم معتبرترین هستند چیزی نگفته‌اند زیرا روش درست ژورنالیستی این است. حال که هدف در ویکی گم شده‌است و قصد آنرا داریم تا تبدیل به ژورنالش کنیم و اتفاقاً جمیعاً هم با این موضوع کنار آمده‌اند و می‌پسندند، بنده یارای مقاومت ندارم اما حداقل بگذاریم اول پیش بیاید بعد آنرا بسازیم. پس برای اینکه مطالب درباره انتخابات 3 سال دیگر ریاست جمهوری از یادمان نرود از همین الان مقاله‌اش را ایجاد کنیم!!! شما با ایجاد این مقاله باعث خواهیدشد تا اولین جستجو در گوگل در حالی که هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده‌است از آن ویکی شود. این موضوع آینده ویکی را به شدت تهدید می‌کند و نویسندگان اینجا تبدیل به خبرنگار می‌شوند و ویکی تبدیل به روزنامه فردا! --کامیار ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۵۵ (UTC)پاسخ
دوست گرامی، اگر اتفاقی نیفتاد هم همچنان مقاله پابرجا می‌ماند و خط آغازین نیز به همین گونه باقی می‌ماند که «تظاهراتی بود که قرار بود برگزار شود اما نشد». وقتی منابع کافی به این موضوع پرداخته‌اند خود سرشناسی مقاله را احراز می‌کند. اما دربارهٔ گوگل هم اول اینکه کمی طول می‌کشد تا کراولر گوگل به این مقاله برسد، و دوم اینکه تنها اگر رنکینگ لازم را داشته باشد در صدر نتایج خواهد آمد و البته که چنین مقالهٔ نوپایی به این زودی در صدر نتایج گوگل ظاهر نخواهد شد. به هر حال از بهزاد خواستم آن را حذف کند، و آن را به زیر صفحهٔ کاربری‌ام برای تکمیل منتقل کردم. --Wayiran (ب) ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۴:۳۴ (UTC)پاسخ
بله بنده هم عرض کردم که ظاهراً با توجه به اتفاقات داخلی ایران میل اکثریت بر آن است که باشد حال چه خبری باشد و چه نه! بنده هم تابع جمع هستم (از نظر منطقی خیر ولی از نظر سیستمی بله) پس دلیلی ندارد با خط اول نوشته‌تان بنده را به نوعی تهدید از حذفش در روز بعد از چهارشنبه سوری کنید. پیشاپیش ورودش را تبریک می‌گویم. درود --کامیار ‏۱۵ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)پاسخ

داستان چیست؟

[ویرایش]

سلام. لطفا بررسی کنید. [۱] --Adler ‏۱۸ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۴۵ (UTC)پاسخ

اگر دوستان معتقدند نیازمند اصلاحاتی است، چه بهتر که اصلاح شود. اما دربارهٔ افرادی که پشت ایستاده‌اند، عدم تعلق آن‌ها به خانوادهٔ رضاشاه و خدمتکار بودن آنان واضح است، و اساساً آن‌ها موضوع تصویر نیستند. اما دربارهٔ مادر فوزیه، اگر در عکس ذکر شود بهتر است. من تا فردا تصویری جدید را با عنوان و مشخصات صحیح بالاگذاری خواهم کرد و این عکس را برچسب حذف سریع خواهم زد. --Wayiran (ب) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)پاسخ
مزید امتنان است. سال نو هم مبارک. --Adler ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)پاسخ
سال نو شما هم مبارک باشد. --Wayiran (ب) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۴۹ (UTC)پاسخ

سال صبر و استقامت بر شما مبارک

[ویرایش]

سراومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون

کوهها لاله زارن، لاله‌ها بيدارن

تو کوه‌ها دارن گل گل گل آفتابو ميکارن

توی کوهستون، دلش بيداره

تفنگ و گل و گندم داره مياره

توی سينه‌اش جان جان جان

يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره

سراومد زمستون، شکفته بهارون

گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون

لبش خنده نور

دلش شعله شور

صداش چشمه و يادش آهوی جنگل دور

توی کوهستون، دلش بيداره

تفنگ و گل و گندم داره مياره

توی سينه‌اش جان جان جان

يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره

درود بر محمد عزیز،
امیدوارم سالی که در پیش داریم، سالی پربار و سبز، خالی از خون ریزی و خون دل‌ها و سرشار از اتحاد و برادری باشد، یادمان باشد که نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست. خیلی وقته پیش، این شعر را هرجا که می‌شد، زمزمه می‌کردم یا فریاد می‌زدم، بعدها هرجا که احساس تنهایی و ناامیدی می‌کردم،‌ آن را می‌خواندم و حال که با آن می‌شود به استقبال سال نو رفت، آن را تقدیم شما می‌کنم. --کمیلبحث‍ ‏۱۹ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۳۶ (UTC)پاسخ

سپاس از کمیل عزیز. نوروز شما هم مبارک باشد. امید آنکه سال پیش رو سال حل مشکلات باشد. موفق باشید. --Wayiran (ب) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)پاسخ

تبریک نوروزی آرش

[ویرایش]
نوروز مبارک

سال نو پیشاپیش بر شما و خانواده محترمتان مبارک. امید که سالی داشته باشید سرشار از موفقیت تحصیلی و ویکییایی.--آرش:) ۲۸ اسفند ۱۳۸۸ ‏۱۹ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۱۷ (UTC)پاسخ

با سپاس از آرش گرامی. نوروزتان پیروز باد. امیدوارم در سال نو، شاهد موفقیت‌های تکرارشدنی جمع دوستان باشیم. --Wayiran (ب) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۷:۱۲ (UTC)پاسخ

تبریک نوروز

[ویرایش]
فرارسیدن نوروز و آغاز فصل بهار را صمیمانه خدمت شما تبریک عرض می کنم. امیدوارم سالی سرشار از موفقیت و شادکامی در پیش داشته باشید. ارادتمند.--Nathanieltalk ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۰۱ (UTC)پاسخ
با سپاس از ناتانائیل گرامی. من هم سالی توام با بهروزی و موفقیت را برای شما دوست عزیز آرزومندم. --Wayiran (ب) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۱۱ (UTC)پاسخ

هر روزتان نوروز؛ نوروزتان پیروز

[ویرایش]
در این «نوبهار»، در آغاز دگرگون شدن دوباره طبیعت «بکوشیم که خوشدل باشیم» و در این نکو شدن احوال، در حالی که سبزی طبیعت بهار بر ظلمت شب زمستانی فائق می‌شود به یاد آریم که «هیچ راهی نیست کان را نیست پایان» و «غم‌ مخور»یم و گرچه «چو غنچه فروبستگیست کار جهان» از اعماق وجود «بکوشیم همچو باد بهاری گره گشا» ‌باشیم.
همراه با تبریک صمیمانه سال نو این نقاشیخط خودم را تقدیم به تمامی کسانی می‌کنم که چون شما دوست عزیز تلاشگر راه گسترش دانایی و گشودن گره‌های جهل هستند
هر روزتان نوروز - نوروزتان پیروز
فـــرزان »»»بحث ۲۹ اسفند ۱۳۸۸، ساعت ‏۲۳:۰۱ (UTC)
با سپاس از شما دوست گرامی. نقاشی‌خط شما به راستی زیبا بود. امیدوارم سال موفق و ثمربخشی داشته باشید. باز هم تشکر. --Wayiran (ب) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۰۹ (UTC)پاسخ


فصل بهاران رسید

[ویرایش]
دی شد و بهمن گذشت، فصل بهاران رسیدجلوهٔ گلشن به باغ، همچو نگاران رسید
زحمت سرما و دود، رفت به کور و کبودشاخ گل سرخ را وقت نثاران رسید
باغ ز سرما بکاست، شد ز خدا دادخواستلطف خدا یار شد دولت یاران رسید
آمد خورشید ما، باز به برج حملمعطی صاحب عمل، سیم شماران رسید
طالب و مطلوب را، عاشق و معشوق راهمچو گل خوش کنار، وقت کناران رسید
بر مثل وامدار، جمله به زندان بُدندزرگر بخشایشش، وام‌گزاران رسید
جمله صحرا و دشت، پر ز شکوفه​ست و کشتخوف تتاران گذشت، مشک تتاران رسید
هر چه بمردند پار، حشر شدند از بهارآمد میر شکار، صید شکاران رسید
وقت نشاط​ست و جام، خواب کنون شد حراماصل طرب​ها بزاد، شیره فشاران رسید
جام من از اندرون، بادهٔ من موج خوناز ره جان، ساقی خوب‌عذاران رسید



محسن عبدالهی ۱ فروردین ۱۳۸۹، ساعت ‏۱۴:۲۹ (زهج)

با سپاس از شما دوست گرامی، نوروز شما هم مبارک باشد. --Wayiran (ب) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)پاسخ

نوروز خجسته پیروز

[ویرایش]
نسیم صبح نـوروزی، شـده مفـتـوح هـربـابـی بـیـا بنشین تـماشـا کـن، اگـر خــواهـی کـه در یابـی
صفیر مرغ شب خوان را، رسد از طرف شبها کـه بلبل می‌کنـد نـالان، زبــی صـبـری وبــی تـابـی
چـو کبک از کوه می‌نالید، تیهو از دوه می‌نالید چرا خاموشی ای مسکیـن، بکـن فـریاد بـی خـوابـی
مثال عندلیب هرشب، به بیداری بسر می‌برد خـروشـان هـرسـه بـیـدار، وتـو خــوابـیـده در خـوابـی
بخوان تسبیح وهـم تهلیل، درایـن ایـام امروزه کـه بــی راز ایـن جــهان دیگـر، چنین روزی نمی‌یابـی
درایـام بهار و گل ، تـمـاشـاهـا فـراوان اسـت کــه بلبل بـانــواخـــوانــی، ودنــیـا را زغـــرق آبـی


با سپاس از شما دوست گردشگر قدیمی. نوروزتان پیروز باد. --Wayiran (ب) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۲۰ (UTC)پاسخ


با آرزوی سلامتی برای دوست گرامی؛ انشاءلله هرروزتان نوروز.Z [گ] ۴ فروردین ۱۳۸۹، ساعت ‏۰۶:۰۲ (UTC)

شادباش

[ویرایش]

تشکر از تبریک زیبایتان، متقابلاً امیدوارم سالی خوب و پربار در پیش روی داشته باشید. --کامیار ‏۲۴ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۲۹ (UTC)پاسخ

افزودن عکس

[ویرایش]

سلام چگونه می شود یک عکس از کامپیوتر به مطلب اضافه کرد با تشکر. —پیام امضا نشدهٔ قبلی توسط Isis (بحثمشارکت‌ها) نوشته شده‌است.

ضمن توجه به قوانین حق تکثیر از ویکی‌پدیا:بارگذاری استفاده کنید. --Wayiran (ب) ‏۲۷ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)پاسخ

گاو زبان

[ویرایش]

توضیحاتی درباره گیاه گل گاوزبان که پیگر بحثش بودید در اینجا نوشتم[[۲]] موفق باشید((روباه صحرا)) ‏۶ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۴ (UTC).

کوزه

[ویرایش]

درود. در خور نگرش شما.--ماني ‏۶ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)پاسخ

سلامی بهاری

[ویرایش]
شکوفه‌های بهاری درخت زرشک

سلامی چو بوی خوش شکوفه‌های بهاری درخت زرشک!

خوبی محمد جان؟

چند نکته را باید عارض شوم. اول اینکه این عکس را در این صفحه قرار دادم. چون عکس مناسبی است می‌خواهم نظرتان را بدانم که این عکس را در مقاله میرحسین موسوی هم قرار بدهم یا خیر؟

درکل می‌خواهم بدانم یک عکس را در دوجای مختلف قرار دادن، آیا در ادبیات ویکی‌پدیا جایی دارد یا خیر. مانند قرار دادن همین عکس شکوفه‌های زرشک که به شما هدیه دادم، در صفحه زرشک!!!

بعد اینکه در همین صفحه بحث شما در مورد پارتی بازی بحث شده بود. طبق دانسته‌های من همانطور که معنی دیگر پارتی، «حزب» می‌شود، پارتی بازی یعنی افراد، هم حزبی‌های خود را بیشتر تحویل بگیرند یا خدمات بیشتری به آنها بدهند. در واقع همان حزب بازی و سیاسی بازی خودمان!

و سوالی دارم. اینکه مگر من چه خطایی کرده‌ام که صفحه کاربری‌ام حذف شده است. باور کنید نه حمله شخصی بود نه توهین!

ویک درخواست مهم، دعوتنامه بالاترین به همین ایمیل من (نام کاربریم اندر جی میل) فراموش نشود.

و در آخر تشکر از اینکه نوشته‌ام را خواندید.Free.serpico ‏۲۵ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۰۰:۱۶ (UTC)پاسخ

سلام، ممنون. در خصوص مورد اول نمی‌دانم خودتان هر چه تشخیص دادید همان کنید. در صفحات مقالات اینکه یک عکس در چند مقاله آمده باشد در صورت داشتن ارتباط لازم با آن مقالات کاملاً طبیعیست. در خصوص هدیه دادن عکس‌ها به نظرم دو رویه وجود دارد، یکی اینکه عکسی را که خودتان گرفته‌اید پس از آپلود به دوستی هدیه دهید و دیگر اینکه عکسی را که ارزشمندی خاصی در آن یافته‌اید را همراه با شعر یا چیزی به دوستی هدیه دهید هرچند خودتان سازندهٔ آن عکس نباشید. در خصوص مورد دوم اگر منظور از پارتی‌بازی حزب‌بازی باشد به نظر من با خویشاوندسالاری تفاوت دارد و بهتر است این دو مقاله (خویشاوندسالاری و پارتی‌بازی) از هم جدا شوند. در خصوص حذف صفحهٔ کاربری‌تان من در جریان نیستم می‌توانید از ادلر گرامی که حذف کرده بود بپرسید. در خصوص بالاترین هم گویا من را با شخص دیگری اشتباه گرفته‌اید چون من هم در انتظار دعوت‌نامه بوده‌ام! خواهش می‌کنم، موفق باشید. --Wayiran (ب) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۵۳ (UTC)پاسخ